جاده

سایه های مسافر

 

 

به سفر سایه ها در نور خیره شده ام

به گذار از تمام گذر ها

به آمدن ها و رفتن ها

به سوسویی که نمی دانم نور است یا ظلمت

باغ سبز و روشن

 من سیاه وکدر

و تو هنوز هم بی رنگ و بی شکل

رویایی واهی یا واقعیتی جاری

در هستی وجود من

در وهم ناکی حقیقت تو

یک لحظه به احترام تمام جنازه ها سکوت باید کرد

دنیای مرده ها سالهاست که این گونه اداره می شود

سایه های مسافر مرده ها را دوست ندارند

مرده ها سایه ندارند

خلوص نیت داشته باش برای دروغ گفتن

همه فکر هایت را کرده ای!

نگاه کن در چشمهایی که روشن است

چشمهای روشن که هنوز قهوره ای.....

ثابت٬ بی حرکت!

زل بزن

عروسک قصه فرار نخواهد کرد

پا دارد اما نا نه....

مثل گنجشگی در زل زدگی مار

وضو بگیر در شرابه های عفونی دلت

قامت ببند

خلوص نیت داشته باش برای دروغ گفتن

عروسک نا ندارد

مار

 

لینک داستان من بر زوی وب سایتکولی ها