خواب گران
از بیخوابی و خوابزدگی دورهای این جانب که مطلعید، یک شب خوابم میبرد، شیرین و راحت تا صبح میخوابم و پس از آن سه ماه در بیخوابی مطلق یا دست و پا زدن توی کابوسهای گربه سگیم به سر میبرم که دیگر برایم عادی شده است. اما از خواب شروع کردم که حرف یکی از بحثهایمان سرکلاس را پیش بکشم؛ حرف از دانش و اطلاعات و آگاهی ملتها بود که چه جور به تغییر شرایط ختم میشود و بررسی نظریهای که مدعی است وضعیت ایران امروز نزدیک به شرایط قرون وسطاست. استاد پرنظر که این درس را تدریس میکند یک کله این جریان را رد کرد به دو علت یکی افزایش سطح عمومی آگاهی در جامعه امروز ایران و دیگری کامل بودن دین اسلام که هیچ ربطی به دین مسیحیت ندارد. مطمئنن اصلا تعصب مسلمانی در این صحبتها خانوم استاد پرنظر دخالت نداشت جان عمه محترمشان و تلاش برای کشاندن بحث به ورطهی بیطرفی با چشم دراندن همکلاسیهایی که صدای ملحدی را از حلقوم من میشنیدند به جایی نرسید و در نهایت من جمله گوهر باری پس از کلاس فرمودم: "بیداری از خواب گران برای ملتی که خوابشان سنگین تر است هزینه بیشتری در بر دارد."

اگه انگشتاتو آوردی بالا و تونستی تا ده بشمری دیگه بچه نیستی